شهریار کوچولو

گاهی وقتا خیلی زود دیر می شه ! برای همینه که دیر می فهمی خیلی زود دیر شده !

شهریار کوچولو

گاهی وقتا خیلی زود دیر می شه ! برای همینه که دیر می فهمی خیلی زود دیر شده !

افق روشن

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

 بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری است.

روزی که دیگر در های خانه شان را نمی بندند

قفل افسانه ایست

و قلب

برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف , زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه

نبرم.

روزی که هر لب ترانه نیست

تا کمترین سرود , بوسه باشد.

روزی که تو بیایی , برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوتر هایماندانه بریزیم…

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی

 که دیگر

 نباشم.

نظرات 2 + ارسال نظر
الناز یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ب.ظ http://hazyankade.persianblog.com

سینا جان شما هم شاملو؟
من عاشق این قسمتم:

رنج جستجوی قافیه

نبرم.

روزی که هر لب ترانه نیست

تا کمترین سرود , بوسه باشد.

روزی که تو بیایی , برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوتر هایماندانه بریزیم…

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی

که دیگر

نباشم.



بخلوز پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:13 ق.ظ

خدا بیامرزدش

هنوز من نمیدانم
او را...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد