شهریار کوچولو

گاهی وقتا خیلی زود دیر می شه ! برای همینه که دیر می فهمی خیلی زود دیر شده !

شهریار کوچولو

گاهی وقتا خیلی زود دیر می شه ! برای همینه که دیر می فهمی خیلی زود دیر شده !

قاصدکِ بی پر

رفتن!
یک شروع ...
شروع یک پایان.
میلادِ بدرود و به امید دیدار

...

گفتن!

فریب احساس.
دوستت دارم...
نشنیدنِ دوست داشته می شوم.

...

ماندن!

جدال با خود.
ساکن شدن در حقیقت جاودانه ها...!؟

:

فراموش شدن!

............................
قاصدک....
چی میشه منم با خودت ببری اون دور دورا !؟

نظرات 6 + ارسال نظر
لولو جون پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ http://lool00.blogsky.com

چاکرتم

خیلی آقاییییی دااااااشمی فدااااااات

تازه تازه تازه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چش و چاله ما هم هستی

بابا چه عجب تو یه دسمال کشیدی سر و روی وبلاگت

تند تند بیا خوشحالم می کنی جدی میگم

[ بدون نام ] جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ

سلام.من عاشق شازده کوچولوئم.اما از وبلاگ شما هیچ خوشم نمیاد.متاسفم

[ بدون نام ] شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ق.ظ http://lool00.blogsky.com

سللاااااام
بههههه احوال داش سینا
چه خبر چه طوری چیکارا می کنی ؟؟؟؟ کم پیدایی
قربونت مرسی الهی که تو هم دایی بشی هم بابا بشی هم عمو بشی
آره حق با توست پدر و مادر علمی خوبه
آقایی فداااااات
دل تو هم شاد
نیشه تو هم باز
تنت هم سلامت

مهرگان سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ب.ظ

سلام سینا جون
انگاری شما بیشتر از یه دختر وراج حرف های نگفته داشتی. داستان رو گذاشتم برو بخون .
حتما نظرت رو هم بده .
topol.com

مهرگان یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ http://topol.blogsky.com

ای عاشق !
در انتظار چی نشسته ای ؟
در انتظار برگ یا که در انتظار برگ ریزان و پاییز زرد
یا که در انتظار بهار و شکفتن شقایق
پنجره را باز کن
جدار را بشکن ُ‌ غبار را بشوی
زندگی را عوض کن
این است زندگی
انتظار بیهوده است
بیهوده .....


با سلام
مرسی سینا جون از وراجیت خیلی باحال بود . واسه همین منم خواستم با وراجی دیگه ای جبران کنم .اگه دوست داشتی بزار تو وبلاگت . تقدیم به تو .

سرگل سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:11 ب.ظ

حسش کردم کامل!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد