شهریار کوچولو

گاهی وقتا خیلی زود دیر می شه ! برای همینه که دیر می فهمی خیلی زود دیر شده !

شهریار کوچولو

گاهی وقتا خیلی زود دیر می شه ! برای همینه که دیر می فهمی خیلی زود دیر شده !

موج نو !

 

فریادم در سکوت

آرامشم در تلاطم زندگی

جاری شدنم در سکون

سوی چشمانم در نابینایی

همه و همه مرا آموختند

که من

این کودک بهانه گیر و ولگرد :

از فریاد های کودکانه به هنگام بازی متنفرم

من از سخن گفتن متنفرم

...

از شناسایی راز گل سرخ متنفرم

من از عاشقانه ها متنفرم

...

از اخترک های بی گل و از گل های سرگردان بی اخترک و شهریاران ناپخته و کوچک نیز متنفرم

من از نادانی و بی پناهی متنفرم

...

از دوست داشتن ،دوست داشته شدن ،اهلی شدن ،اهلی کردن و دچار شدن متنفرم

من از ناگهانی شدن متنفرم

...

از نواخت سنگین و سرد کلاویه های پیانو به هنگام جاری شدن نت های کلاسیک شوپن متنفرم

من از موسیقی کلاسیک متنفرم

...

از نمایشنامه ی سمفونی وار خاله سوسکه و شهر قصه متنفرم

من از داستان های خیالی متنفرم

...

از شادی های شهوت آور و غم های بی پایان متنفرم

من از نا آرامی روح متنفرم

...

از بالا و پایین شدن ها و پستی و بلندی ها به هنگام پیمودن راه متنفرم

من از آمد و شد متنفرم

...

اینک تنفرم را به عشق ،مدیون و بدهکارم !

از رمان های تکراری لیلی و مجنون ،شیرین و فرهاد ،رومئو و ژولیت و عاشقان بی وفایی دیده متنفرم

من از عاشق شدن ،بودن و ماندن ،هم متنفرم

سکوت می کنم.

نو می جویم .

نو می بویم .

نو احساس می کنم .

و نو زندگی می کنم .

در سکوت می دانم.

آری می دانم ...

من دیر زمانی است که از احساس تنفر ،متنفرم !